کد مطلب:134121 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:115

یزید قدرت معنوی حسین را احساس کرد
مردم شام كه تا آنروز گویا در خواب مرگباری بودند با خطبه های آتشین و گرم اسیران (كه در آن حقایق دردناك كربلا و جنایات شرمگین و بی حساب حكومت بنی امیه آشكارا شرح داده شده بود) یكباره بیدار شدند و عظمت گناهی كه زاده معاویه نسبت به خاندان وحی و رسالت انجام داده بود بخوبی درك كردند، و عكس العمل آن تنفر و انزجار شدیدی بود كه در تمام طبقات نسبت به حكومت دمشق بوجود آمده بود، تنفر و انزجاری كه حكومت شام خشم و غضب امت را در آن بخوبی احساس كرد.

یزید به زودی دریافت كه اگر این وضع همچنان ادامه یابد ممكن است مشكلات بزرگی را برای وی پیش آورد از این نظر درصدد برآمد تا با نیرنگ تازه ای گذشته ی ننگین خویش را پرده پوشی كرده و هیجان عمومی را آرام نماید، ولی رسیدن به این هدف جز از راه استماله و پوزش


طلبی از خاندان وحی و نبوت امكان ناپذیر بود.

این زنان و فرزندانی كه توانستند با بازوهای به ریسمان بسته ی خود- و مهمتر از آن- با منطق قوی و كوبنده ی خود اینگونه وضع شام را دگرگون سازند و افكار عمومی را در اختیار بگیرند، اكنون حكومت دمشق برای تثبیت موقعیت متزلزل خویش و نجات از آن وضع انفجارآمیز می بایست به همان زنان و كودكان متوسل شود و از آنان تملق گوید تا از این راه افكار عمومی را تسكین بخشد.

برای انجام این هدف فرزند معاویه زین العابدین (ع) را سخت مورد نوازش قرار داد و همواره سعی می كرد تا در برابر مردم با آن حضرت ظاهر شود و در كنار آن امام باشد.

ابن اثیر مورخ اهل سنت می نویسد:

«هیچ شب و روزی بر یزید نمی گذشت مگر آنكه علی (امام سجاد) را نزد خود می خواهد و با آن حضرت بسر می برد» [1] .

به زنان و خاندان حسین (ع) گفت: «اگر می خواهید در شام نزد من بمانید و اگر نه به مدینه بازگردید» اما این زنان و كودكان كه مأموریت دارند تا نهضت پاك و مقدس حسین را به ثمر برسانند باید از این پیش آمد و وضع موجود هر چه بیشتر استفاده كنند و حكومت شام را رسواتر سازند، تازه افكار اجتماع بیدار شده و هنوز اول كار است.

آنها باید اكنون كه مسیر تمام حوادث در راه منافع آسمانی و


انسانی آنها است از این فرصت بزرگ حداكثر بهره را بردارند و فجایع هولناك طف را بیشتر و صریحتر به اطلاع شامیان برسانند از این نظر در پاسخ گفتند «قبل از هر چیز ما باید برای كشته گان خود سوگواری كنیم» یزید به خوبی می داند كه سوگواری چیزی نیست جز برشمردن جنایت های او و به رسوائی و فضیحت كشیدن وی اما چون اكنون زاده ی معاویه در شرائط خاصی قرار گرفته، ناچار باید در برابر خواست آنها تسلیم گردد از این نظر دستور داد تا منزل او را برای سوگواری آماده سازند و تمام زنان قریش در آنجا جمع شوند زیرا كنترل آنجا آسانتر انجام می شود. سپس خاندان پیغمبر با دلهائی داغدار و چشمهائی اشك بار بسوی خانه ی یزید رهسپار شدند.

كامل بهائی می نویسد:

«فلما دخلت النسوة استقبلهن نساء آل ابی سفیان و قبلن ایدی بنات رسول اللَّه و بكین و افمن الماتم ثلثة ایام [2] .

یعنی هنگامی كه زنان اسیر داخل منزل گردیدند زن های آل ابی سفیان با اشكهای ریزان و ضجه و ناله از آنها استقبال كردند دستهای آنها را بوسیدند و سه روز با آنان سوگواری كردند».

مورخین بزرگ اهل سنت نوشته اند:

«ثم اُخرجن و اُدخلن دور یزید فلم تبق امرأة من آل یزید الا اتتن و افمن الماتم ثلاثة ایام [3] .


یعنی زنان اسیر حسین از اقامگاه خود خارج شدند و برای سوگواری به منزل یزید رفتند و هیچ زنی از دودمان بنی امیه باقی نماند مگر آنكه نزد آنان آمد و در آنجا سه روز اقامه عزا كردند».

راستی بهت انگیز است!! یزید حسین بن علی (ع) را می كشد و كثیفترین جنایتها را در یك بیابان دور دست- دور از چشم اجتماع- نسبت به زاده ی پیغمبر (ص) و یاران پاك و آزاده ی وی انجام می دهد. سپس زنان و كودكان داغدار آن امام را به اسارت می گیرد و با وضعی دلخراش وارد شام می سازد، اما قدرت معنوی و نفوذ آسمانی حسین (ع) تا آنجا عمیق است كه چند روز از ورود خاندان وحی به دمشق بیشتر نمی گذرد كه ناگاه فرزند معاویه خود را در یك بن بست سیاسی سختی مشاهده می كند، بن بستی كه برای نجات از آن هیچ راهی نیست مرگ آنكه آن حكومت بیدادگر و خونخوار از آن اسیران بال و پر شكسته استمالت كرده و خود را از راه محبت و احسان به آنان نزدیك سازد، خاندان حسین (ع) هم كه سخت بیدار و هشیارند آنگونه از این فرصت بزرگ استفاده نمودند كه توانستند اولین مجلس رسمی سوگواری سالار شهیدان را در همان شام و در خانه یزید برقرار سازند!!!.

آری اینست معنای پیروزی حق بر باطل و غلبه ی داد بر ستم، آن كاروان اسیر اجازه ندادند تا تنها نسل های آینده پیروزی سرور آزادمردان را درك كنند و بر یزید لعن و نفرین نمایند.

آنها آنگونه توانستند از فرصتهای متناسب به طرزی اعجازآمیز


بهره بردارند كه فرزند معاویه نه تنها در پایتخت حكومت خود بلكه در داخل خانه و منزل خویش هم قدرت معنوی حسین (ع) و حكومت واقعی آن بزرگوار را بخوبی احساس كرد.

یزید بن معاویه حسین (ع) را می كشد اما ناچار می گردد كه اولین مجلس سوگواری آن حضرت را در منزل اختصاصی خویش تشكیل دهد!!

اكنون شما قدری عمیق تر به وضع مجلس و چگونگی آن فكر كنید، در این محفل سوگواری زینب، ام كلثوم، رباب، سكینه یعنی صاحبان عزا و همان اسیران دل سوخته آزادانه و بدون ترس از تازیانه ها و قدرت شوم حكومت- جنایتها، كشتارها،تشنگیها، محملهای بی روپوش، مصیبتهای اسارت و خلاصه از همه چیز بی پرده سخن می گویند!!!

آیا این ناله ها، این اشكها، این گونه شرح دادن فاجعه ی خونین سندهای زنده بر رسوائی و ننگ حكومت نیست؟! آیا اینگونه سوگواری كردن آن هم در خانه اختصاصی یزید شاهدی گویا بر زبونی و شكست واقعی فرزند معاویه نیست؟! چرا. این یك حقیقت است غیرقابل انكار كه بر حكومت دمشق هم پوشیده نیست، اما برای یزید چاره ای جز تسلیم شدن در برابر خاندان اسیر حسین (ع) وجود نداشت مردی كه حاضر نمی شد به امام سجاد (ع) در مسجد دمشق اجازه ی سخن بدهد تا مبادا او را رسوا سازد اكنون وضع انفجارآمیز خطرناكی در اجتماع بوجود آمده كه برای نجات از آن، حكومت شام ناچار است كه خواسته های فرمانروایان افكار و دلهای مردم یعنی همان زنان و فرزندان اسیر را بپذیرد- هر چند به این صورت باشد كه سه روز رسماً در خانه ی او سوگواری


كنند و او را از این راه محكوم سازند!!! یزید بن معاویه كه برای تبرئه ی خود اكنون از كشتن حسین (ع) اظهار ندامت می كند و گناه این كار را برگردن فرزند مرجانه می افكند. برای آنكه نشان بدهد در این دعا راستگو است ضرورت دارد این بار سنگین و كمرشكن را هم تحمل كند.

خوانندگان عزیز- تا اینجا بخوبی روشن شد كه چگونه خاندان اسیر حسین (ع) وظیفه ی بزرگ و حیاتی خویش را در به ثمر رساندن نهضت و بهره برداری از آن بخوبی انجام داده و توانستند نام علی و خاندان علی (ع) را بار دیگر زنده سازند و نقشه هائی پنهانی حكومت بنی امیه را كه از زمان معاویه برای محو و نابودی اسلام و نام پیامبر عالیقدر آن در پرده طرح شده بود و تا رسیدن به نتیجه قطعی چند قدمی بیشتر فاصله نداشت بخوبی نقش برآب سازند و ماهیت آن دودمان كثیف را برای امت و اجتماع آشكار نمایند.



[1] كامل ابن اثير ج 4 صفحه ي 45 چاپ مصر سال 1301.

[2] نفس المهموم صفحه ي 293 چاپ تهران.

[3] تاريخ طبري ج 6 صفحه ي 265 چاپ مصر- تذكره ابن جوزي صفحه ي 149(كامل ابن اثير ج 4 صفحه ي 44 مصر سال 1301.